سفارش تبلیغ
صبا ویژن

GoOokeloOM

صفحه خانگی پارسی یار درباره

تالٌی!

سلااااااااااااااااااااااااااااااام.

یه سلام بلند به بلندی روزهایی که نبودیم!

چی؟ کجا بودیم؟

کِز کرده بودیم گوشه ی دیوار.

واس چی؟

واس این که کارت اینترنتمون تموم شده بود دیگه!!!!!!!!

دِ ما فقیر فقرا باید با کارت بیایم اینترنت...

هی!

دست رو دلم نذارین که خوووووووووووووونه...

البته الان هم با کارت داداشم اومدم اینترنت!

قابل ذکره که من و داداشم داریم!!!

یعنی کارت من کارت اون و کارت اون کارت من نی!

حالا...

اینم از آپی که قرار بود 1شنبه بذاریم (البته با تاخیر)

که احساس میکنم کمی تا قسمتی مربوط به آپِ عشق هم هست!

البته عشق با ازدواج متفاوته...

 

حلقه

دخترک خنده کنان گفت که چیست

راز این حلقه زر

راز این حلقه که انگشت مرا

اینچنین تنگ گرفته ست به بر

راز این حلقه که درچهره ی او

این همه تابش و رخشندگی است؟

مرد حیران شد و گفت:

حلقه ی خوش بختی است،حلقه ی زندگی است.

همه گفتند: مبارک باشد.

دخترک گفت:دریغا که مرا

باز در معنی آن شک باشد!

سال ها رفت و شبی

زنی افسرده نظر کرد بر آن حلقه ی زر؛

دید در نقش فروزنده ی او

روز هایی که به امید وفای شوهر

به هدر رفته ، هدر...

زن پریشان شد و نالید که وای

وای،این حلقه که در چهره ی او

باز هم تابش و رخشندگی است،

حلقه ی بردگی و بندگی است.

فروغ فرخزاد

 

فعلا!

نظر یادتون نره!