سفارش تبلیغ
صبا ویژن

GoOokeloOM

صفحه خانگی پارسی یار درباره

حمید و فروغ و جواد

 

 

“جواب زیبای فروغ فرخ زاد به حمید مصدق”

من به تو خندیدم

چون که می دانستم

تو به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیدی

پدرم از پی تو تند دوید

و نمی دانستی باغبان باغچه همسایه

پدر پیر من است

من به تو خندیدم

تا که با خنده تو پاسخ عشق تو را خالصانه بدهم

بغض چشمان تو لیک لرزه انداخت به دستان من و

سیب دندان زده از دست من افتاد به خاک

دل من گفت: برو

چون نمی خواست به خاطر بسپارد گریه تلخ تو را….

و من رفتم و هنوز سالهاست که در ذهن من آرام آرام

حیرت و بغض تو تکرار کنان

می دهد آزارم

و من اندیشه کنان غرق در این پندارم

که چه می شد اگر باغچه خانه ما سیب نداشت

 

 

پاسخ زیبای جواد نوروزی به حمید و فروغ

 

دخترک خندید و...

پسرک ماتش برد!

که به چه دلهره از باغچه ی همسایه، سیب را دزدیده

باغبان از پی او تند دوید

به خیالش می خواست،

حرمت باغچه و دختر کم سالش را

از پسر پس گیرد

غضب آلود به او غیظی کرد!

این وسط من بودم،

سیب دندان زده ای که روی خاک افتادم

من که پیغمبر عشقی معصوم،

بین دستان پر از دلهره ی یک عاشق

و لب و دندان

تشنه ی کشف و پر از پرسش دختر بودم

و به خاک افتادم

چون رسولی ناکام!

هر دو را بغض ربود...

دخترک رفت ولی زیر لب این را می گفت:

"او یقینآ پی معشوق خودش می آید!"

پسرک ماند ولی روی لبش زمزمه بود:

"یقینآ پشیمان شده بر می گردد!"

سالهاست که پوسیده ام آرام آرام!

عشق قربانی مظلوم غرور است هنوز!

جسم من تجزیه شد ساده ولی ذراتم،

همه اندیشه کنان غرق در این پندارند:

این جدایی به خدا رابطه با سیب نداشت....!

 

**************************************************************

پ.ن:

1.حمید یه شعر درین باره گفته؛اینام جوابای فروغ و جواده!!! 

2. من خیلی وقت بود می خواستم آپ کنم ولی این مهرنوش نمی ذاشت!!!!

تندتند آپ می کرد... 

منم الان آپ کردم!!!!!!!!! :دی!