سفارش تبلیغ
صبا ویژن

GoOokeloOM

صفحه خانگی پارسی یار درباره

دلم تنگه...

توضیحات:

من نمی خوام سیاسی حرف بزنم فقط دلم تنگ شده واسه اون موقع که:

دوییدم و رفتم تو کوچه

قرار بود با هم یه دس فوتبال بزنیم...

هی!

یادش بخیر...باهم بازی میکردیم...من آستین کوتاه و شلوار پوشیده بودم ،تو هم!

کم کم بزرگتر شدیم و قرار شد بریم مدرسه...

 من مانتو شلوار گشاد و مقنعه ى فرم تعیین شده تنم بود اما تو هرلباسی که دلت می خواست می پوشیدی!

با هم نمی رفتیم مدرسه...من صبح ها و تو بعدازظهرا...

بزرگتر شدیم....من به سن تکلیف رسیدم و میگفتن باید حواسم به یه سری چیزا باشه اما تو هنوز باید بازی میکردی

بزرگتر شدیم....تو هم به سن تکلیف رسیدی و حالا دیگه نه من تو رو هم بازی میدیدم نه تو منو... "شاید یکم تقصیر منم باشه ...."

حالا نمیتونستی مستقیم تو چشام نگا کنی و بگی بیا بریم فوتبال بازی کنیم.... چرا؟!!

حالا حتی اگه کنار هم تو خیابون راه هم بریم بهمون شک میکنن و بد نگامون میکنن چه برسه به اینکه با هم بازی کنیم... چرا؟!

انقده دلم می خواد بیای بغلم بشینی و تو چشام نگا کنی و بگی :

نگران هیچ چی نباش!

 

 

****************************************************************

پ.ن:

کور باش بانو ...

نگاه که می کنی ...  می گویند نخ داد!

 

عبوس باش بانو ...

لبخند که میزنی ... می گویند: پا داد!

 

لال باش بانو ...

حرف که می زنی ... می گویند: جلوه فروخت!

 

 

من هم میروم یک خاکی بر سرِ هیزیِ خودم کنم!

... شاید دست از سرمان بردارند ...