دلم تنگه...
توضیحات:
من نمی خوام سیاسی حرف بزنم فقط دلم تنگ شده واسه اون موقع که:
دوییدم و رفتم تو کوچه
قرار بود با هم یه دس فوتبال بزنیم...
هی!
یادش بخیر...باهم بازی میکردیم...من آستین کوتاه و شلوار پوشیده بودم ،تو هم!
کم کم بزرگتر شدیم و قرار شد بریم مدرسه...
من مانتو شلوار گشاد و مقنعه ى فرم تعیین شده تنم بود اما تو هرلباسی که دلت می خواست می پوشیدی!
با هم نمی رفتیم مدرسه...من صبح ها و تو بعدازظهرا...
بزرگتر شدیم....من به سن تکلیف رسیدم و میگفتن باید حواسم به یه سری چیزا باشه اما تو هنوز باید بازی میکردی
بزرگتر شدیم....تو هم به سن تکلیف رسیدی و حالا دیگه نه من تو رو هم بازی میدیدم نه تو منو... "شاید یکم تقصیر منم باشه ...."
حالا نمیتونستی مستقیم تو چشام نگا کنی و بگی بیا بریم فوتبال بازی کنیم.... چرا؟!!
حالا حتی اگه کنار هم تو خیابون راه هم بریم بهمون شک میکنن و بد نگامون میکنن چه برسه به اینکه با هم بازی کنیم... چرا؟!
انقده دلم می خواد بیای بغلم بشینی و تو چشام نگا کنی و بگی :
نگران هیچ چی نباش!
****************************************************************
پ.ن:
کور باش بانو ...
نگاه که می کنی ... می گویند نخ داد!
عبوس باش بانو ...
لبخند که میزنی ... می گویند: پا داد!
لال باش بانو ...
حرف که می زنی ... می گویند: جلوه فروخت!
من هم میروم یک خاکی بر سرِ هیزیِ خودم کنم!
... شاید دست از سرمان بردارند ...