• وبلاگ : GoOokeloOM
  • يادداشت : ؟
  • نظرات : 9 خصوصي ، 133 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
       1   2   3   4   5    >>    >
     

    بسان رود که در نشيب دره سر به سنگ مي کوبد رونده باش

    اميد هيچ معجزي ز مرده نيست ، زنده باش . . .

    + فرزام 
    من دلم واسه خانوم شيرزاد تنگ ميشه ه ه ه ه
    + فرزام 
    سلام شطوري اجي؟!؟!
    shoma khodetoon golid
    + زهرا 

    منو نيستم خوش ميگذره؟!!!!...حالا اين دخي ورپريده ملووودي منو ميده دست گرگا بعدش تو هيچي بهش نميگي؟

    بعد بهش ميگي دوستشم داري؟

    پس من چي؟

    بگو منو بيشتر دوس داري وگرنه....!اخجوووون فردا ماه رمضووونه با خودم قرار گذاشتم صبح به همه اس بدم موقع سحري...جاي يكي هم كه پارسال بود و كلي باهم ماه رمضون خوش گذرونديم بخير...هي..ادما چقدر زود عوض ميشن(درد و دل بود)

    سيلام ممنون که اومديو لينکم کردي.

    بيا بازم چنتا اس ام اس گذاشتم.
    + ملودي 
    سلامممممممم
    ئههه دوستم داري؟؟واي باورم نميشه
    يکي بياد منو بگيره الان غش ميکنم
    افتادم افتادم...اوهسوالبغل

    .
    .
    .


    خب خوب شم ديگهههه!
    سايت عمو پورنگ
    بابا چرتو پرت بودن
    حالا اينطوري ميگي ک بت نشون بده شقي؟نيشخند
    باشه بش ميگم بت نشون
    بده
    چون از بس چرتو پرت بودن من همشونو پاک کردم
    فقط يکيشون خوب بود ک گفت ميذارش تو وبشقهقههولي زشت بو
    + Armin 
    خيليا خيلي وقتا اينجوري ميشن که اکثرا به دلايلي هورموناشون نا متوازن ترشح شدن..نه.نبرش تعميراتي....
    .
    .
    دل مثل ماشين ميمونه..يدکي بايد چندبار ماشينتو ديده باشه تا دستش اومده باشه آبنديش....پيش هرکسي نري چون اول باره داغونت مي کنه..کار کار خداست..من فقط دو درصد درد تورو فهميدم..خدا خودش بهترين تعميراتيه
    + Armin 
    خدا پدر اون کسي رو بيامرزه که کلمه گور باباش رو خلق کرد...
    گور باباي همه چيز...
    .
    .
    .
    آلان اين همه حرف زدي حالت بهتره؟!
    نمي دونم ولي من واقعا تقرب به خدا رو شايد شايد شايد لازم باشه يادآوري کنم برات...تو که تا دو هفته پيش تمام دنيا رو توي چشماي بچه اي که توي بغلت بود ميديدي...دنيا خيلي کوچيکتر از اين حرفاست..که بخواد تورو ناراحت کنه..!

    + Armin 
    چشماتو مي بندم...
    آروم آروم قدم مي زنم...توهمون طور منتظري...مي افتم زمين..خيره به سقف با يه چهره مردانه ي تو فکر رفته 10 تا سيگار دود مي کنم...بعد اسلحه رو بر ميدارم خالي مي کنم تو مغزت!!!!
    اينجور وقت ها تندباد مي زنه به همه چيز دور برت، تندبادي که خيلي چيز ها رو از زندگيت مي کنه و براي هميشه با خودش مي بره . تا بحال چند باري اينطوري بودم . هميشه به دوست هاي خيلي خيلي نزديکم گفتم که روي من براي زمان طولاني حساب نکنن براي همه شون گفتم که دو سال يکبار همه دوستام عوض شدن . ايراد هم از خودمه و تغييرات اساسي که در ذهن و نوع نگاهم به بودنم شکل مي گيره
    از همه چيز خسته شدي؟ ،از تعلقاتت چي؟ دل بکن...من دوست دارم حس تملکم رو به خانواده و دوست و آشنا و عزيزترين هام از دست بدم بلکه يخورده سبک شم!
    از اين حرفاي معنوي نمي خوام بزنم که مثلا آروم شي...همينکه اين حرفا رو زدي حالت کلي بهتر شده
    ولي خب خاک بوي تازگي ميده و اگه مي خواي نو بشي خاکي شو..درد اينه که همين آدما که تو ميگي يه دامن مي خوان که وقتي خوب نگاه ميکنن اون دامن مهربان تو بودي و اونموقع بر مي گردن پيشت و تو همون لحظه عذاب وجدانت مي خوابه..
    بهتر اينه که خودت دنبال لالايي براي خوابيدن عذاب وجدانت نباشي... وقتي حرف و انتقاد تو منتطقي بوده پس حتما بر مي گردن پيشت..خودش خوابش ميبره..

    فرازهائي از نيايش هاي دكتر شريعتي

    خدايا! آتش مقدس «شک» را آنچنان در من بيفروز تا همه ي يقين هايي را که در من نقش کرده اند، بسوزند. و آنگاه از پس توده ي اين خاکستر، لبخند مهراوه برلب هاي صبح يقيني، شسته از غبار، طلوع کند.

    خدايا! «عقيده» مرا از دست «عقده ام» مصون بدار.

    خدايا! به من قدرت تحمل عقيده «مخالف» ارزاني بدار.

    خدايا! در برابر هر آن چه انسان بودن و انسان ماندن را به تباهي مي کشاند، مرا با « نداشتن » و « نخواستن » رويين تن کن.

    خدايا! مرا به ابتذال آرامش و خوشبختي مکشان. اضطراب هاي بزرگ، غم هاي ارجمند و حيرت هاي عظيم را به روحم عطا کن. لذت ها را به بندگان حقيرت بخش و دردهاي عظيم را بر جانم ريز.

    خدايا! به من توفيق تلاش در شکست، صبر در نوميدي، رفتن بي همراه، جهاد بي سلاح، کار بي پاداش، فداکاري در سکوت، دين بي دنيا، مذهب بي عوام، عظمت بي نام، خدمت بي نان، ايمان بي ريا، خوبي بي نمود، گستاخي بي خامي، مناعت بي غرور، عشق بي هوس، تنهايي در انبوه جمعيت و دوست داشتن بي آنکه دوست بداند، روزي کن .

    + زهرا 

    سلام...بابا چي چي زهراروگرگاخوردن...اينملووو بيرحمبازبرگشتخونشون نامهربونشده

    بازم همشميخوادباهامدعواکنه...خداياااااا...يکيبياد منوياري کنه...مهستو همادم فروش شدي...چرا اينکاروميکني...

    دوباره سلام فکر ميکنم آدرس وبلاگمو اشتباه نوشته بودم گفتم
    يه بار ديگه بگمafatbrouyebandar.blogsky.com
    + yakoob 
    سيلام مهرنوش جون!ظهر بخير ظهر بخير
    eeeeنبودي خو !خيلي کم پيدا شدي ديگه...
    okپس هر وقت تونستي بياي نت به منم سر بزن
    خدمت از ماست
    خوش بگذره
    مهرنوش اينو ببين منو ياده فيروز توي ساختمان پزشکان ميندازه
    سلام خيلي وب قشنگي دارين به وب منم سر بزن
       1   2   3   4   5    >>    >