• وبلاگ : GoOokeloOM
  • يادداشت : ؟
  • نظرات : 9 خصوصي ، 133 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + Armin 
    چشماتو مي بندم...
    آروم آروم قدم مي زنم...توهمون طور منتظري...مي افتم زمين..خيره به سقف با يه چهره مردانه ي تو فکر رفته 10 تا سيگار دود مي کنم...بعد اسلحه رو بر ميدارم خالي مي کنم تو مغزت!!!!
    اينجور وقت ها تندباد مي زنه به همه چيز دور برت، تندبادي که خيلي چيز ها رو از زندگيت مي کنه و براي هميشه با خودش مي بره . تا بحال چند باري اينطوري بودم . هميشه به دوست هاي خيلي خيلي نزديکم گفتم که روي من براي زمان طولاني حساب نکنن براي همه شون گفتم که دو سال يکبار همه دوستام عوض شدن . ايراد هم از خودمه و تغييرات اساسي که در ذهن و نوع نگاهم به بودنم شکل مي گيره
    از همه چيز خسته شدي؟ ،از تعلقاتت چي؟ دل بکن...من دوست دارم حس تملکم رو به خانواده و دوست و آشنا و عزيزترين هام از دست بدم بلکه يخورده سبک شم!
    از اين حرفاي معنوي نمي خوام بزنم که مثلا آروم شي...همينکه اين حرفا رو زدي حالت کلي بهتر شده
    ولي خب خاک بوي تازگي ميده و اگه مي خواي نو بشي خاکي شو..درد اينه که همين آدما که تو ميگي يه دامن مي خوان که وقتي خوب نگاه ميکنن اون دامن مهربان تو بودي و اونموقع بر مي گردن پيشت و تو همون لحظه عذاب وجدانت مي خوابه..
    بهتر اينه که خودت دنبال لالايي براي خوابيدن عذاب وجدانت نباشي... وقتي حرف و انتقاد تو منتطقي بوده پس حتما بر مي گردن پيشت..خودش خوابش ميبره..