• وبلاگ : GoOokeloOM
  • يادداشت : پاييز رفت!
  • نظرات : 0 خصوصي ، 10 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    همين که شما لطف داري بازم مياي مارو شرمنده خودت کردي ديگه!!
    + رامين 

    بابام از اداره زنگ زده خونه بعداز کلي احوال پرسي ميگه رامين خودتي؟ ميگم: پـــــــــ ن پـــــــــ به سيستم تلفنباک بانک تجارت خوش آمديد. براي پرداخت قبوض شماره 1، براي اطلاع از موجودي حساب شماره 2... گفت زهر مار و قطع کرد. ديدم ظهر عصباني اومد توي اتاق

    منم پاي پــــ ن پـــــ بودم گفت اگه يه بار ديگه بگي پــــ ن پـــــ ديگه تو اين خونه نميخوابي...

    گفتم: يعني بيرونم ميکني بابا؟ گفت پـــ ن پــــ خونه رو عوض ميکنم!!!

    + رها 

    چرا هيشکي توجه نکرد که اين آپ من بود؟




    فصلي تازه در راه است

    دست در دست هم

    يک برگ سرخ

    ورق مي‌خورد

    + اسموني 
    salam
    mamnon az khabareton
    bebakhshid ke dir omadam ye khorde dargir bodam
    upeton ziba bod
    ya hagh

    + فرزام 
    سلااااام شطوري
    واسه ما هم از فردا شروع ميشه
    چه خبر مبرااا
    راستي الان تو دوتا گروه ميزنمااا(گيتار)


    سلام!!

    چطووووووولي؟

    کجايي؟؟

    آپم زود بيايا!

    به اومدي بچه درس خون
    البت مام زياد نبوديم نه که درس بخونيم نه

    ولي خب روزاي خوبي نيس

    خوشحالم برگشتي 3>
    + رامين 

    اينم فال امشبم که داغه داغه !

    بي تو اي سرو روان با گل و گلشن چه کنم

    زلف سنبل چه کشم عارض سوسن چه کنم

    آه کز طعنه ي بد خواه نديدم رويت

    نيست آينه ام روي زآهن چه کنم

    برو اي ناصح و بر دردکشان خرده مگير

    کار فرماي قدر مي کند اين من چه کنم

    برق غيرت چو چنين مي جهد از مکمن غيب

    تو بفرما که من سوخته خرمن چه کنم

    شاه ترکان چو پسنديد و به چاهم انداخت

    دستگير ار نشود لطف تهمتن چه کنم

    مددي گر به چراغي نکند آتش طور

    چاره ي تيره شب وادي ايمن چه کنم

    حافظا خلد برين خانه ي موروث من است

    اندراين منزل ويرانه نشيمن چه کنم

    سلام

    اوووووووووول

    اينم فال حافظ من شب يلدا :

    مي سوزم از فراقت روي از جفا بگردان

    هجران بلاي ما شد يا رب بلا بگردان

    مه جلوه مي نمايد بر سبز خنگ گردون

    تا او به سر در آيد بر رخش پا بگردان

    يغماي عقل و دين را بيرون خرام سرمست

    در سر کلاه بشکن در سر قبا بگردان

    مرغول را برافشان يعني به رغم سنبل

    گرد چمن بخوري همچون صبا بگردان

    اي نور چشم مستان در عين انتظارم

    چنگي حزين و جامي بنواز يا بگردان

    دوران همي نويسد بر عارضش خطي خوش

    يا رب نوشته ي بد از يار ما بگردان

    حافظ ز خوبرويان بختت جز اين قدر نيست

    گر نيستت رضايي حکم قضا بگردان

    تعبيرش رو هم نوشته بود :

    از فراق دوري زجر مي کشي و آنقدر آشفته هستي که نميداني چه کني !

    بدان هر کس سرنوشتي دارد

    دعا کن تا خداوند سرنوشت تو را خوب رقم زده باشد

    و بتواني در آينده از فراق و دوري عزيزان در آيي