ماه من، غصه چرا ؟!
آسمان را بنگر، که هنوز بعد صدها شب و روز
مثل آن روز نخست
گرم و آبي و پر از مهر به ما مي خندد
يا زميني را که دلش از سرد شب هاي خزان
نه شکست و نه گرفت
بلکه از عاطفه لبريز شد و
نفسي از سر اميد کشيد
و در آغاز بهار، دشتي از ياس سپيد
زير پاهامان ريخت
تا بگويد که هنوز پر امنيت احساس است
ماه من غصه چرا ؟!
تو مرا داري و من
هر شب و روز
آرزويم، همه خوشبختي توست
ماه من! دل به غم دادن و از يأس سخن ها گفتن
کار آنهايي نيست، که اميد دارند
ماه من! غم و اندوه اگر هم روزي مثل باران باريد
يا دل شيشه اي ات، از لب پنجره عشق، زمين خورد و شکست
با نگاهت به فردا، چتر شادي باز کن
ماه من!
غصه اگر هست، بگو تا باشد
معني خوشبختي
بودن اندوه است
اين همه غصه و غم، اين همه شادي و شور
چه بخواهي و چه نه، ميوه يک باغند
همه را با هم و با عشق بچين ...
=============