راستي يادم رفت يه چيزي بگم
سوز به دلت حسابي
امشب و فردا شب حنابندون و عروسي پسر دوست مامانيمه
پس فردا تولد بچه واحد بقيليه
پس اون فردا وپس پس اون فردا عروسي داداش وحيد مربي اسكيتمه
بعدشم كه الي ووووووووووووووووووووويژ ميپره اردبيل
سوختي
سيلام مهرنووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووشي
شطولي.دلم واست تنگوليده(مثلا ديروز من نبودم كه باهات حرف زد )
ولش كن اومدم بگم عيدت مفالك
سلامممم مهرنوشي..حالت خوبه؟
قبلنا يه خبر ميدادي ها بي معرفت؟
من که با اين نوشته ه موافق نيستم! من که کسايي رو دوست دارم که دوسم داشته باشن! اين جوووري ميشه يه رابطه ي شيرين و عاقلانه! و بدون خودخوري! مگه نه؟
خب ديگه آجي دلم تنگ شده بود گفتم يه سري بزنم فعلا باي ..