هي روووووزگار !!!
مي گم مهرنوووش من عاشق ميرزا قاسمي ام اونم با پلوو سفيد !
خيلي دوووست دارم ! برام درست کن !
فکر نکنم ولي خيلي پيچيده است !!
آخه هر جوووور فکر مي کنم نمي شه !!
چووون مثا دوتا برادر با دوتا خواهر ولي اون خواهر مي شن خاله و زن عمو !!!
خالا خدااييي مي شه يکي هم خاله ات باشه هم عمه ات ؟؟
ديدم بله يه دل نه صد دل عاشقت شده گفتم از سرش بندازم ولي ديدم نه توو هم که ديگه شيفته اش شدي !!
ديگه عشقه ديگه !!
بعد مهيي کلي ناز و عشوه کرد گفت ! مهرنووووووووش !!
گفتم مهرنووووش ؟؟
من خودمم رفتم ازش پرسيدم خصوصي !
گفتم جناب متشخص پيرمرد پشت پرده ؟؟؟
آخه بدبخت اونجا خسته مي شه ! هي همه ميرن ÷رده رو مي کشن کنار !!
جه سوالي بود !! الان هي کامنت ميدم بروووو حالشووو ببر !
خوووو مي گم مهرنوووش ببين تصميمتو بگير ببين بالاخره پيرمرده مي خواي يا نه ؟؟
چقدر اين ملووووووووو هي حساس شده من بهت چي مي گم !
اصلا فکر کنم تا بگم مهرنوووش منو با جاروووو مي زنه !
چرا الان مي خواي يه کاري کنم کامنتات از ماله ملوووو بيشتر شه ؟؟