[قهر][افسوس][ناراحت]ديگ همش معذرت خواهي ک نميشههه!ديگه چن بار!
اشتي نميکنم !!!!![ناراحت][ناراحت]

عاشقتم
ديگه حرف بد نميزنم

ووووووووي مهرنوش تو هم داري ميگي قشنگه. چه روحيه ي خشني داريد شماهااااااا. من ميترسم از گربه. ديشبم خوابشو ديدم کلي ترسيده بودم. نميدوني چه وحشتناک بود که
ما هم فقط اول دبيرستان اين گروهو داشتيم بعدش که حرف کنکور اومد وسط ديگه همه درگير کنکور شدن و هيچکس پيگير کاراي هنري نبود ديگه.اصلا تو يوني هم خيلي تلاش کرديم يه گروهي تشکيل بديم ولي هيچکس حس اين کارارو نداشت. حيف که اين روزا به کاراي هنري اهميت نميدن
آره ديگه اينم سرنوشتم ما. خيلي هم خداروشکر ميکنم
آخييييييي. اشکال نداره نه اينکه ما اينجا کلي سينما داريم هرروز ميريم. خيالت تخت من هم سالي يه بار سينما ميرم

سلام مهنووووش جوووووون خودم !

آره ما رفتيم سه شنبه باغ عمه ام اينا بعد قرار بود دو روز همه اونجا باشيم بعد دوباره بيايمخونه ولي نيودنم چي شد 2 روز شد 4 روز !!

واي ديگه حوصله ام سر رفتش انقدر درخت ديدم و بازي GTA کردم !

خوبي ؟؟ چه خبرا من نبودم ؟؟

فعلا

و بــش بگو اينو ک قهـر!

salam

ma adama b omide residan b arezuhamune k zendeiem!

omidvaram hamishe behtarin arezuha ro dashte bashi

عجب...
تجربه ي قشنگي داشتي
ايرانگردي رو دوست دارم...

مهرنوش خانم آخرش خيلي نوشته ي خوبي نوشته بودي! ايول
چه با احساسي ...هالا يه بچه گرفتي دستت
شکلک زياد داره پارسي مي خوام همرو بزنم...
ولي به قول سهراب سپهري زندگي يعني تضاد...وسط انداختن پات تو آب و حس قشنگ زندگي ممکنه يه چيزي يه جايي پشت کوه يا مثلا درختا بجنبه طرفت..ولي اين معني لذت نبردن نميشه فقط تو مترادف تضاد ها شو...

البته با وبلاگ تو نبودم با وبلاگ خودم بودم

سلام مهرنوش جان فکر کنم شما از دوستاي ملودي باشي درسته ؟
اينجا خسته کننده است بي جون و بي حال

راستي قالب وبلاگت خيلي نازه

سلام
منم دلم ميسوزه
خواهر باورکن خيلي ام سوتي مند گفتم
اولين باره مياي وب من؟!؟
خوش اومدي.
بازم بيا پست جديد دارم تازه به تبادل لينک هم فکر مي کنم

باشه

مهرنوش خب يه مودم بگير!!ميخواي مودم خودمو برات بفرستم!؟اينجور خيلي اذيت کنندست با کارت!!!!لابد وبه من کلي طول ميکشه تا لود شه!!

مهرنو ش من کم کم برم فعلاااااا....
پاشاااا توام...!