بابا تو ديگه كجاي دنيايي؟اگه فرض بر مقايسهكردنه مي خواي خودتو با خودم مقايسه كنم.پس بشنو

يادت مي ياد پارسال من با مريم يه روز شيريني آوردم مي دوني چرا جشن تولد خودمو به قمري گرفتم چون....

1.كسي حتي هيچ دايي و زندايي وعمو و خاله اي تولدم را هيچ وقت تبريك نگفتند و نمي گويند.

2.چون حتي اگر دعوتشون هم بكني باز نمي آيند.(سه سال پيش تولد گرفتم باورت ميشه دايي بزرگم گفت كار داشتم نه خودش اومد نه گذاشت دختر دايي هايم بيايند.)

3.چون وقتي اگر بعد از بيست بار نازشونو بكشي كه بيان تولدت با خودشون يه اسكناس 5000توماني ميارن و با افتخار مي گن تولدت مبارك پري جون(باور نمي كني حق داري خوب هيچ كس باور نمي كنه!!!!)

4.به خاطر همين خانواده پر محبت هيچ وقت تولدم رو تابستون نمي گيرم تا بادوستام باشم.

5.حالا يادت مي آيد سال اول هيچ كس نمي دونست تولد منه و همه به جز خانم قنبري بهم تبريك نگفت.

6.حالا امسال كه سال دوم بود كه تولد مي گرفتم بيست بار اعلام كردم كه قراره فلان روز تولد بگيرم تا كسي باشه كه بهم تبريك بگه.

7.سال قبل تابستون يادته تنها كسي كه روز روز تولدمو بهم تبريك گفت فقط و فقط خود خود خودت بودي واسه همينه كه امسال دوستت داشتم چون فهميدم تو تنها كسي هستي كه دوستات واسه تو مهم هستندو...(البته بگم عوامل ديگي نيز سبب دوستي من باتو شده بود اين يكي از آن هاست)

حالا خوبه و يه زندايي و چندتا دوست مجازي داري من كه اينارو ندارمو تمام تولدم در حد تبريك پدر عزيزم و مادرم جيگرم و داداش جونيم و يه شام تو رستوران تموم مي شه. حالا فهميدي اين روزا تولد دوست و دختر دايي و پسر خاله و دختر عمه و پسر عمو براي بقيه مهم نيست!!!!!!!(البته بگم هنوزم دوستايي هستند كه يادت باشن اينا استثنا هستند.)

ولي بازه بهت تولدتو تبريك مي گم ببخشيد كادوتو نياوردم.