امروز با شکوهترين روز هست ، روزي که آفريدگار تو را به جهان هديه داد

و من ميترسم به تو تبريکي بگويم که شايسته تو نباشد

روز ميلاد توست و من همچنان در آرزوي لحظه اي هستم

که دستانت را بگيرم در چشمانت خيره شوم

تو را در آغوشم بفشارم و با عشق بگويم:دي

به زمين خوش آمدي فرشته ي مهر و زيبايي

تولدت مبارک مهرنوشي :دي

اگر باران بودم انقدر مي باريدم تا غبار غم را از دلت پاک کنم . . . والاه :دي

اگر اشک بودم مثل باران بهاري به پايت مي گريستم. . .

راس ميگه مي باريدم :دي

اگر گل بودم شاخه اي از وجودم را تقديم وجود عزيزت ميکردم

اگر عشق بودم آهنگ دوست داشتن را برايت مينواختم

ولي افسوس که نه بارانم نه اشک نه گل و نه عشق اما هر چه هستم دوستت دارم

ميدانم امروز بارها و بارها تولدت را تبريک گفته اند

شايد واژه هاي تبريک آنها را زيباتر بوده اند

اما با عشقي را که من به همراه تبريکم روانه قلب مهربانت ميکنم

قابل قياس نيست روز ميلاد تو روز شکفتن غنچه هاي مهربانيست ، با تمام وجود دوستت دارم