اينجا چرا اينجوريه ؟
همه چي بهم ريخته ؟
چرا همه ناراحتن ؟
خب منم ناراحتم
کي خوشحاله ؟
خوشحالي مال بچگي بود
سعي کنيد بچه بمونيد
اصلا بزرگ نشيد
چرا انقدر واسه بزرگ شدن عجله مي کنيد
ما که بزرگ شديم غير از تلخي و سختي و بدي چيزي نديديم
الان فقط کافيه يک کلمه به يکي بگم
اونوقت بايد تا يه هفته جواب پس بدم
که چي شد کي بود چي گفت چرا
تو چي گفتي !
انقدر از وقتايي که دو تا بچه کوچيک با هم قهر ميکنن و هنوز 10 دقيقه نگذشته با هم آشتي ميکنن خوشم مياد
من اصلا دوست نداشتم بزرگ شم
بچگي و سادگي و بيخيالي رو خيلي دوست داشتم
وقتايي که 10 شب ميخوابيدم تا 9 صبح بيدار ميشدمو کارتون ميديدم و صبحانه ميخوردمو بازي ميکردم تا شب
نه غمي نه غصه اي نه سوالي نه جوابي
الانم واسه اين که حسرت نخورم اصلا سمت بچه ها نميرم
حالا چي ؟
شب تا صبح بيدارمو همش فکر ميکنم
صبم ميرم دانشگاه تا ظهر
ظهر يکي دو ساعت مي خوابم باز ميرم دانشگاه تا شب
يه زماني ميرسه که ميگم چه دوران خوبي داشتم دانشگاه حيف تموم شد
اون موقع شب تا صبح بيدار بودم و صب تا شبم ميرفتم دانشگاه پيش دوستام و خوش ميگذروندم
الان چي همش شده خواب و کار ...
زندگي همينه ...
آخرش که چي هممون ميميريم و ميريم اون دنيا
زندگي مثل يه خوابه طولانيه
يکي خواب خوب ميبينه و خوشحاله همش تفريح و شادي بعد يهويي از خواب ميپره ميبينه که همش خواب بود و کلي حسرت ميخوره
يکي ديگه هم خواب بد ميبينه و از ترسش از خواب ميپره و کلي خدا رو شکر ميکنه که چه خوب که تموم شد
خيلي خستم ...
از همه نظر ...
فعلا رفتم تو نخ بيخيالي
فقط شب و روز ميگذرونم
من کسيم که عاشق خوابيدن بودم و هميشه هم خواباي خوب ميديدم
حالا شدم کسي که کمتر خواب به چشمش ميبينه
و ديگه از اون خواباي خوب خبري نيست
يا کابوسه يا چرت و پرت
نمونش ديشب تازه چشمام گرم شده بود که با يه خواب مزخرف بيدار شدم همش 2 ساعت خوابيدم و ديگه هم خوابم نبرد
شما هم سعي کنيد بيخيال شيد و همه اتفاقاي بد رو فراموش کنيد
کم کم دوباره همه چي خوب ميشه
ديگه نميتونم چيزي بگم
ذهنم نميکشه
خوش باشيد