سفارش تبلیغ
صبا ویژن

GoOokeloOM

صفحه خانگی پارسی یار درباره

در پس ِهرز نامه

    نظر

 

نمیدونم چه سِــــرّیه هر وقت خاموشم ، جاده پر  ِ جونوره

الان که نور بالا راه میرم ، سوســـک پر نمیزنه

قدرت خدا رو تو ضایع کردن ما می بینی؟!

هی خـــــدا...دمـت گــــــرم

 

 


   بعــــدا نوشت::

 شد یــــه بار من اعصابم خورد باشه و یکی که میخوام اینجا باشه؟!!!

 شد یه بار اونوقت که نیاز دارم ، باشـــه؟!

 شد فقط یه نفر بــــاشـــــــه اصــلا؟؟!!!

  شـُـــــد؟؟؟؟؟


با خودنویس ::

نه تو اومدی نه اون...

اخه هم اسمم هستین.اگه تو بیای اونم میاد.نه؟!

تو منو یاد اون میندازی...

یه نشـــــونه ای

پــــس بیا


باورم نمیشــــه!!!!!!!!

مــــــــرسی خدا.بســــی فراوان!!!

 


هرز نامـــه ی مــــــن

 

" امشب می دانم دلم خواهد گرفت

می دانم بغض های مهار ناشدنی،در برم می گیرد

می دانم غرقم می کند

می دانم...

این،تکرار ِتکرار است و من

تکرار ِتکرارم!!

خنده های تصنعی،آن چیزی نیست که دل گرفته ام می خواهد و می پذیرد

من به چیزی قدرتمند تر از یک خنده نیازمندم

اما نه...

لبخندی گرم و شیرین می تواند مرا به خود آورد

لبخندی زیبا از جانب او...

حیف که این لبخند هیـــچ گـــاه مال من نمی شود...!!! "

_____________________________________________

خوشحالم...

به هزار و یک دلیلی که باید براش ناراحت باشم و اشک بریزم، خوشحالم

(تناقض رو با متن بالاییه حال میکنی؟ :دی!!)

خوشحالم و این خوشحالیو مدیون دوستام و دوست نماهامم...

اونایی که ارزش نداشتن و اونایی که من ِ بی ارزش،قدر ندونستم

خوشحالم چون دارم شمردنو یاد می گیرم...یاد می گیرم نعمتامو بشمارم

خوشحالم چون می تونم "ببینم" و "بشنوم"

چون دل دارم و می تونم "احساس" کنم و با این "حس" سنگ رو آب کنم

خوشحالم، چون اراده کردم و خواستم خوشحال باشم و بقیه رو شاد کنم

...

خوشحالم چون خدایی دارم که با داشتنش بی نیازم

خوشحالم و نمیذارم کسی این خوشحالیمو ازم بگیره

خوشحالم و میدونم که می تونم این حالو حفظ کنم

خوشحالم که انقدر آزاد شدم که می تونم هر هرزنوشتیو اینجا بنویسم

بدون نگرانی از اینکه بقیه فکر کنن خُل شدم :دی

من خوشـــحالم و تــــــــو ، تا وقتی با منی "بایــــــد" از من تاثیر بگیری و خوشحال باشی

____________________________________________

آخرای بهمنه و اســـفند داره میاد

چند روزه حس میکنم "اسفند" بهترین ماه ساله...

ماهیه که توش می تونی بی خیال باشی و در انتظار خبر های خوب

اسفند منو یاد عید و خونه تکونی پارسال میندازه(میدونم خیلی عجله کردم..کو تا یه ماه دیگه و اینا)

این ماهو دوست دارم.چون عید که بیاد، مثل برق میگذره...الانه که باید لذت ببریم

اسفند رو دوست دارم.چون...

دلیل نمیخواد...مگه تو وقتی یکیو قلباً دوست داری،دلیل داره؟

(د نه د...اگه داشت که باید حرف بالا خونتو گوش می کردی و بی خیالش می شدی :دی)

اوووووووف...ولـــــــم کن...عشق و اینارو بی خیال...دوســـتیارو بچسب

برنامه مدرسه رو تو این ماه مرور کردم...طبیعتا مثل ماه های قبل بدبختیم!!

خو بدبختی داریم تا بدبختی...اما

وقتی نه شادیا می مونه نه غما...مگه مریضیم فرصت این یه بار زندگی کردنو از دست بدیم؟!!!

بی خیــــــالـش...می گـــــذره.اوهــــوم...

_________________________________________

این قالب جدیده رو فقط واسه اون "سیب" بالاییه دوست دارم...جالبه به نظرم

_________________

خوشحالم دوستامو اینجا(اینجا که نه...کلا تو نت) دوباره دور هم دیدم...

بودنتون تکرار خاطره هاست...البته آپ تو دیت شده ش :دی!!

دلم برای خاطره ها تنگ شده بود...موقع خوبی دوباره پیداشون شـــد

همیشه شـــاد باشید

________

سوال دارم:

ترجیح بدیم در هر رابطه ی دو نفره ای(غیر عشقی هم رابطه های زیادی وجود داره.نه؟ :دی!!)

 "آدم مغروره" باشیم یا اونی که غرورشو کنار گذاشته؟به عبارت ساده تر ==>> "غرورش له شده"؟!

وقتی هر دو نهایتش درست از همین "حس های انسانی" نابود میشن ؟؟

_________________

خیلی وقته از حلقه دوستی ما صدایی در نمیاد...امیدوارم از نحسی قدم ما نباشه

دلم شنیدن صدای جیغ می خواد :دی

________

یه مشـــکل اساسی:

از وقتی پرشین بلاگ ،کد امنیتیش عوض شده،کامپیوتر عزیزم باهاش لج شده

وقتی "ارسال" می زنم،دیگه وای میسته.هیچ اتفاقی هم نمیفته بعدش

چه کنم که اکثرا همه پرشـــین هستید؟! همممم...

به خیلی ها خیلی وقته سر نزدم...امیدوارم این طومار هرز رو بخونن و بفهمن

____

جشن سپندار مذگان خودمون کیه؟؟

برام اسمش فرق نداره...همشون برام حکم یه هشدارن که تا دیر نشده،به دوســـتام بگم دوستون دارم...

اینجا رو باید غرورتو بذاری کنار...

چون یه وقت دیدی از دستش دادی...هرچی غرور داشتی و بهش افتخار می کردی میشه کشـــــک!!

______________________________________________

بازم هرزیات دارم بگم...اما قاطی شده با هم...دیگه یادم رفت چی می خواستم بگم

____________________________

میدونم حوصله نمیکنی بخونی اینهمه رو...مهم نیست...ناراحت نمیشم

اوایل شاید برا افزایش تعداد کامنتا یه چیزایی می نوشتم..

الان چون هدفم اون نیست،دیگه مهم نیست

ولی اگه اونی باشی که انتظار دارم و اونایی که انتظار نداشتم،واقعا خوشحال میشم

______________

دیدی یه وقتی داری واسه خودت از کوچه رد میشی و دستتو می کشی رو دیواراش

بعد ببینی یه دفعه یه پیرمردی سوار بر دوچرخه از آخر کوچه راهشو کج کرده داره میاد طرفت

در حالی که یه لبخند ژکوندی زده

خودتو جمع می کنی و آماده میشی با یه توپ پر

وقتی میرسه،میگی "بفرمایید.کاری داشتین؟"

بعد بگه: "بله اگه اجازه بدین میخوام برم خونمون...

البته اگه بهتون بر نخوره "

:دی!!!!!!!!!!! 

_______________________________

اگه منو انتخاب کردی،"مجبوری" همیشه بخندی...

چون من میگم :دی

بخنـــد و بدون یکی حتی با دیدن

(یا بدون دیدن...شاید با حس کردنش از پشت این دیوار مجازی) 

اون لبخند کمرنگ رو لباتم پر میگیره

پس نه برای خودت ، برای "او" بی دلیل و بلند بخنــــد

_______

*مهــرنوش* :دی

 


هیس!

    نظر

 

                                                     

************************************************************

************************************************************

پ.ن:

دلم تنگه برای گریه کردن
کجاست مادر ، کجاست گهواره ی من

همون گهواره ای که خاطرم نیست
همون امنیت حقیقی و راست
همون جایی که شاهزاده ی قصه
همیشه دختر فقیرو می خواست

همون شهری که قد خود من بود
از این دنیا ولی خیلی بزرگ تر
نه ترس سایه بود نه وحشت باد
نه من گم می شدم نه یک کبوتر

دلم تنگه برای گریه کردن
کجاست مادر، کجاست گهواره ی من

نگو بزرگ شدم نگو که تلخه
نگو گریه دیگه به من نمیاد
بیا منو ببر نوازشم کن
دلم آغوش بی دغدغه می خواد

تو این بستر پاییزی مسموم
که هر چی نفس سبزه بریده
نمی دونه کسی چه سخته موندن
مثل برگ روی شاخه ی تکیده

دلم تنگه برای گریه کردن
کجاست مادر ، کجاست گهواره ی من

ببین شکوفه ی دل بستگی هام
چقدر آسون تو ذهن باد می میره
کجاست اون دست نورانی و معجز
بگو بیاد و دستمو بگیره

کجاست مریم ناجی ، مریم پاک
چرا به یاد این شکسته تن نیست
تو رگبار هراس و بی پناهی
چرا دامن سبزش چتر من نیست

دلم تنگه برای گریه کردن
کجاست مادر ، کجاست گهواره ی من


خوبی؟

یادت ای دوست بخیر!

بهترینم،خوبی؟

خبری نیست ز تو

دل من می خواهد که بدانی بی تو،

دلم اندازه ی دنیا تنگ است

می سپارم همه ی زندگیت را به خدا...


گاهی...

    نظر

 گاهی گمان نمیکنی ولی میشود ،

گاهی نمی شود که نمی شود!

گاهی هزار دوره دعا بی اجابتست!

گاهی نگفته قرعه به نام تو می شود!

گاهی گدای گدایی و بخت یار نیست!

گاهی تمام شهر گدای تو می شود!!!

< شریعتی >