سفارش تبلیغ
صبا ویژن

GoOokeloOM

صفحه خانگی پارسی یار درباره

تنهایی

    نظر

آره!

تنهام!

هیشکی از این حلقه ای که داشتیم نمونده...

میاین میرین ولی...

ولی اون شوروشوق دیگه نیست.

نمیدونم چیکار باید بکنم؟

اما خب...

ولش!

اومدم بعد از چند وقت بگم هنوزم میام وب و دورادور حواسم هس اما چون هیشکی نبود نمیومدم البته از خونه هم نمیتونم وصل شم نت و اوضاع قاراش میشه...

اینم میذارم  تا شاید اونایی که حرف دل نوشتن رو آپ نمیدونن ناراحت نشن... البته اگه از شعر هم بدشون نیاد

( دوس داشتم یه بحث رو شروع میکردم تا اینجا یه فائده ای داشته باشه اما چه کنم که کسی نیست! )

 

لحظه دیدار

لحظه دیدار نزدیک است

باز من دیوانه ام ، مستم؛

باز می لرزد دلم ، دستم

باز گویی در جهان دیگری هستم

های! نخراشی به غفلت گونه ام ، تیغ!

های! نپریشی صفای زلفکم را ، دست!

و آبرویم را نریزی ، دل!

- لحظه دیدار نزدیک است