سفارش تبلیغ
صبا ویژن

GoOokeloOM

صفحه خانگی پارسی یار درباره

...(چیزی برا عنوان به ذهنم نمیرسه)

    نظر

 سلام دوستان.خوبین؟

نمیخوام به خودم تلقین کنم ولی خب...دروغم نمیتونم بگم...حال من خوب نیست.اصلا...حوصله هیچ کاری ندارمالانم فقط چند تا سوال ازتون میپرسم.اجباری تو جواب دادن به اینا نیست.از خودم دارم میپرسم(اگه سوالا به همدیگه ربط نداشتن به بزرگی خودتون ببخشید.چیزایی که ذهنمو مشغول کرده خیلی زیاده و کلا خیلی پیچیدست.فعلا اینا یادمه)

 1- تو یه کتاب خوندم که "دوست کسی هست که چون دیگران میروند،او می آید"

چنین دوستی داری؟؟؟؟؟؟!!!!

2- خودتو قاتل میدونی یا مقتول؟؟؟!!!

3- اگه قرار بود به جای اسمت رو خودت صفتی میذاشتی،چه صفتی رو انتخاب میکردی؟!

4- چه انگیزه ای برای زندگی کردن داری؟؟!!!!

5- اولین باری که به مرگ فکر کرده بودی چند سالت بود؟؟؟؟!!!

6- اگه میتونستی با یه خراش رو صورتت - مثلا از فاصله چشم تا دهان - میزان هوش خود تو 40% بالاتر ببری ، با این فرض که هیچ وقت این راز فاش نمیشه،این کار و میکردی؟؟؟

7- نظرت راجع به خدا چیه؟؟؟!!!

8- خودت رو چقدر دوست داری؟؟؟؟

9- شده بعضی اوقات احساس کنی شاید خدا مرده؟؟؟؟اگه آره چرا؟؟؟!!

10- مردن یعنی تو یه وضعیت موندن(به نظر من).تو زنده ای یا مرده؟؟؟!!

11- الان چی(یا کی) تو زندگیت بیشتر از هرچیزی برات ارزش داره؟؟؟!!

12- چند بار احساس تنهایی و بی کسی کردی؟؟؟؟!!!

زندگی یک صبح بهاری است

اگر دوستی داشته باشی

کسی که  با او راه بروی

با او حرف  بزنی

به جانبش رو کنی

زندگی یک صبح بهاری است

اگر دوستی داشته باشی

تا کمی آفتاب را با او قسمت کنی

که تو را یاری دهد

پس حالا و همیشه

تو را یاری هست!

 زندگی... فعلا که برای من زندگی یه صبح پاییزی و ابریه

 

 اگر یادتان بود و باران گرفت ، دعایی به حال بیابان کنید

.....................................................

پی نوشت:

دیشب وقتی نوشتن این متن تموم شد،یه دفعه صدای بارونو شنیدم.تا صبح سیل زد.به نظرتون این یه نشونه میتونه باشه؟

راسسی امروز نتایج آزمون قطب( سمپاد)دادن.کلاس ما تو استان اول شد(ایول فرزانگان-01)اما...شهید بهشتیا رتبه 9 آوردن.هووووووورااااا.واقعا خوشحالم

 

 


دلتنگم!

سلام...

امیدوارم حال همگی خوب باشه!

اینجانب ماه تیکه..

اینجا هم مدرسه!

می خوام یه شعر جدید بذارم...

راستش رو بخواین دلم واس خیلیا تنگیده و ازتون می خوام واسم دعا کنین تا دوباره ببینمشون!

دریچه

ما چون دو دریچه روبروی هم

آگاه زهر بگو مگوی هم

هرروز سلام و پرسش و خنده

هرروز قرار روز آینده

عمر آیینه ی بهشت، اما... آه

بیش از شب و روز تیر و دی کوتاه

اکنون دل من شکسته و خسته است

زیرا یکی از دریچه ها بسته است

نه مهر فسون ، نه ماه جادو کرد

نفرین به سفر که هرچه کرد او کرد

.

.

.